تحلیل و بررسی روانشناختی فیلم عاشقت شدم
زمان لازم برای مطالعه : 10 دقیقه
درباره ی فیلم :
بازیگران : سمیرا حسن پور، خسرو شهرزا، وحید رحمتی، سولماز حصاری، کریم رجبی و تورج مهرزادیان
ساخت : ایران
ژانر : اجتماعی
کارگردان : کاوه عزیزی
نویسنده : علی خودسیانی
تاریخ انتشار : 1395
زمان : 117 دقیقه
خلاصه ی فیلم :
داستان فیلم، در مورد پسری سخت کوش به نام آراد و دختری مبتلا به سرطان، به نام بهار می باشد که طی اتفاقاتی، با هم آشنا شده و…
تحلیل روانشناسی فیلم :
به طور کلی، این فیلم سه مسئله ی مهم را در بر دارد. یکی عشق واقعی و دیگری، امید به زندگی و دیگری نقش مهم کودکی در شکل گیری شخصیت فرد.
مهم ترین عنصری که در پیامِ این فیلم وجود دارد، امید و نقش امیدواری در روند زندگی انسان می باشد.
آنچه که می تواند از مرگ، قوی تر باشد، عشق و امید است. زیرا به زندگی، کیفیت می دهد.
در این فیلم شاهد داستانی عاشقانه هستیم که در آن، نیروی عشق، قادر به شکست دادن سلول های سرطانی است.
داستان، حول محور شخصیت هایی می گذرد که ویژگی های این افراد، قابل تامل است.
حال به بررسی شخصیت های فیلم، می پردازیم :
1) آراد :
فردی کاری، اهل عمل، مسئولیت پذیر، مهربان، فداکار، تلاشگر برای آینده و درونگرا می باشد. در سکانسی از فیلم، متوجه می شویم که او دارای پدر و مادری بوده است که با وجود این که عاشق هم بودند، هیچوقت علاقه ی خود را به یکدیگر، ابراز نکرده بودند.
او در بزرگسالی به صورت یک واکنش وارانه، می خواست هرگونه که شده بود، علاقه ی خودش را به نامزدش نسرین، ثابت کند و برای خوشبخت کردن او، شبانه روزی تلاش می کرد. با این که می دید نسرین، حرف زور می زند و توقعاتی داشت که نمی شد یک دفعه به آن ها رسید.
او فردی بود که قدرت (نه) گفتن نداشت.
او نه می توانست در برابر خواسته های غیر منطقی نامزدش نه بگوید و نه در برابر خواسته ی غیر معقول رئیسش مقاومتی کرد.
آراد عاشق نامزدش (نسرین) نبود و آنچه که جدایی او با نامزدش را سخت می کرد، عادت دلسوزی و فداکاری بود.
2) نسرین :
نسرین، نامزد اول آراد، دختری است که اتفاقات دوران کودکی و طول زندگی اش، تاثیر زیاد و قابل توجهی در رفتار امروزش دارد.
برای او، در زندگی مشترک، مهم ترین مسئله پول است و از عشق، برای او بالا تر است. او وقتی پول نبود دچار اضطراب می‌شد. به عبارتی، وی برای جبران عقده ها و احساس حقارتش، پول را هدف اصلی ازدواج خود قرار داده بود.
احساس حقارت مثل سکه ی دو رویی است که یک طرف آن خوشبختی و سربلندی را در بردارد و روی دیگر آن، ضعف و عقب ماندگی است. با این حال، موفقیت و عدم موفقیت فرد، بسته به چگونگی مواجهه و برخورد آدمی با این احساس می باشد؛ لذا نمی توان اصل احساس حقارت را بد و نامطلوب دانست؛ زیرا ممکن است همین حس، سبب موفقیت، برتری و متمایزی آدمی گردد.
نسرین به این موفقیت دست نیافته بود زیرا برای جبران گذشته اش، طلبکار دیگران بود.
در صحنه ای از فیلم، آراد و نسرین در کافی شاپ بودند و وقتی از گذشته اش برای آراد، صحبت می کرد، به طور نا آگاهانه کیک را با چنگال، له می کرد. در اینجا می توان به اضطراب او در حین گفتن این داستان، اشاره کرد.
او در رابطه با آراد، بیشتر به دنبال یک زندگی مرفه به درو از زندگی مادرش بود تا زندگی عاشقانه با آراد. همانگونه که در سکانسی می بینیم که او بعد از تلفن کردن آراد برای درخواست جدایی، هیچگونه تلاشی برای عشقش نکرد و فورا شخص پولدار دیگری را جایگزین او کرد، با همان شرایط قبلی که برای ازدواج با آراد وضع کرده بود. او بیشتر به دنبال عشق مشروط بود تا عشق واقعی.
و باز هم می توانیم تاثیر گذشته ی افراد و سپری شدن دوره های زندگیشان در خانواده ی اولیه را، در تمام مراحل بعدی و رفتارها، باورها و ارزش هایمان ببینیم.
باید دانست که تنها ثروت مادی، برای ادامه ی زندگی زناشوئی کافی نیست و نباید تنها شرط ازدواج باشد.
3) منصور دادگر :
فردی خوش برخورد که برخلاف پست و مقام بالایی که داشت، به شدت مهربان و متین بود و تنها دغدغه اش، دخترش بهار و خوب شدن حال او بود.
منصور که همسرش را از دست داده بود، مراحل سوگواری را به خوبی پشت سر نگذاشته بود و احتمالاً در مرحله ی افسردگی، تثبیت شده بود و حال دخترش، روند پریشانی او را تسریع می کرد.
او به تنهایی نمی‌توانست انگیزه ای برای دخترش به وجود بیاورد و کاملا ناامید بود. خلاقیتی از خود نداشت چرا که وقتی دکتر ناصر برای او، داستانی در مورد بیمار سرطانی بهبود یافته تعریف کرد، او سریعا روش اجرایی آن داستان را بدون در نظر گرفتن جوانب کار، کپی برداری کرد. آینده نگر نبود چرا که وارد یک بازی شد که پایان آن را تا حدودی می شد حدس زد. ولی او آینده را نمی دید و فقط در حال، زندگی می‌کرد و نتیجه ی کارش را در نظر نگرفت.
4) بهار :
دختر منصور که مبتلا به سرطان بود. او که از نگاه ترحم آمیز دیگران، حتی پدرش خسته شده بود، هیچ امید دیگری به زندگی نداشت و به مرحله ی پذیرش سرطان، رسیده بود و منتظر فرا رسیدن مرگش بود.
انسان ها برای این که انگیزه ای برای خوب کردن حالشان یا هر هدف دیگری داشته باشند، نیاز به ترحم دیگران ندارند؛ بلکه نیاز به امیدی برای حرکت، دارند. همانگونه که بهار، در سکانسی به پدرش گفت، قبل از ورود آراد، از همه طلبکار بودم. شاید طلب مد نظر او، امیدی بود که هیچکس، حتی پدر بهار هم به او نمی داد و فقط با ترحم، پیش می رفت. مهربانی همراه با ترحم، تاثیر آنچنانی روی فرد ندارد بلکه مهربانی همراه با امید، می تواند تاثیر بسیار زیادی روی فرد بگذارد. همانند کاری که آراد، برای بهار کرد و بجای ترحم، از امید دادن به بهار استفاده کرد و در نهایت منجر به تلاش او برای بدست آوردن سلامتی اش شد.
تعریف زیبایی از عشق، در این فیلم، ارائه می شود. آراد در سکانسی، تعریفی از عشق ارائه می دهد که چنین معنی در بر دارد : زمانی فرد، عاشق است که اگر عشقش، تمام فاکتور ها و ویژگی هایی که قبل از ازدواج، داشت را از دست بدهد، باز هم معشوقش، پای او بماند و عاملی وجود داشته باشد که آن ها را متعهد به هم نگه دارد. اگر فرد عاشق، ببیند که معشوقش، همه چیز را از دست داد، حتی زیبایی و ظاهرش را و باز هم پای او ماند، آنگاه او، یک عاشق واقعی و به تمام معنا می باشد.
شما همراهان همیشگی، چه تعریفی از عشق دارید؟
سخن آخر : بکوشیم که امید دهنده و ناجی زندگی خودمان و عزیزانمان باشیم که با امید، چشم ها به روی زیبایی های زندگی، باز می شود.
فیلم های دیگری که تحلیل شده اند :
فیلم psycho
فیلم force majeure
فیلم رستگاری در شاوشنگ
فیلم لئون
فیلم گنجشک سرخ
فیلم داستان ازدواج
فیلم جزیره شاتر
فیلم قوی سیاه
فیلم her
فیلم gone girl
فیلم جوکر
فیلم prisoners
فیلم کتاب سبز
فیلم seven
فیلم نبات
فیلم زندگی خصوصی
فیلم برادرم خسرو
فیلم اسرافیل
فیلم کفشهایم کو؟
فیلم زیر سقف دودی
فیلم آینه های روبرو
فیلم خشم و هیاهو
انیمیشن کوکو
انیمیشن درون _ برون
فیلم the experiment
و…
همراه ما باشید:
تحلیلگران : فرزین فقیه، نوشین آقاخانی، حورا دهدشتی زاده، فاطمه مجیری و صبا فدایی
آدرس کانال تلگرام دکتر الهام مبلیان
آدرس اینستاگرام دکتر الهام مبلیان
پایگاه سلامت روان وبلاگ شخصی فرزین فقیه
معجزه ی روانشناسی وبلاگ شخصی صبا فدایی
روانشناسی سرگرمی وبلاگ شخصی حورا دهدشتی زاده
128
