بی وفایی چگونه تمام می شود؟
زمان پیشنهادی مطالعه مقاله:5دقیقه
نگرش جان به سو،امید زیادی برای بازسازی زندگی زناشویی برجانمی گذاشت.
جان به سو نگفته بود چه احساسی نسبت به او داردوچقدرعاشق باربارااست.
درعوض،به سوگفته که ارتباطش بابارباراتمام شده ومی خواهددوباره بااوزندگی کند.
سوبیان می کرد من همسرم را با زنی دیگر،درخانه ی خودم دیدم درحالی که فرزندانم در همان خانه در خواب بودند.
جان پس از دیدن واکنش من وبحث هایی طولانی که داشتیم،گفت:که چقدربابت آسیب زدن به من پشیمان است.
می خواهد بقیه زندگی اش را بامن سپری کند.
بعضی از دلایلی که برایم آوردقابل درک بود واحساس می کردم من هم دراین میان مقصرم.
البته من می توانم اشتباهتم را بپذیرم وهنوز نیزگاهی احساس می کنم خیلی دوستش دارم.
اما کنترل احساس برایم بسیار سخت است.
شاید بتوانم اوراببخشم،امامشکل من بخشیدن اونیست.
مشکل فراموش کردن است،مدام اوراباآن زن می بینم وآن صحنه درذهنم تداعی می شود.
آن صحنه ها مرتب به ذهنم هجوم می آورند.
جان از من خواست که تعطیلات آخرهفته رابه گردش برویم.
ابتداازاین پیشنهادبسیارهیجان زده شدم،اماناگهان صحنه ی بودن او وآن زن درکناریکدیگردرذهنم جاگرفت وموجب شدبهانه بیاورم وبااو نروم.
دیشب از من خواست شام در رستورانی دنج به اتفاق هم بخوریم.
درانجاموسیقی ملایمی پخش می شدوروی میزها چندین شمع روشن بود.
همیشه ازرفتن به چنین مکانی لذت می بردم.
امادوباره ناگهان صحنه ی بودن اوبازنی دیگر در ذهنم جاگرفت.
بنابراین به او گفتم حوصله ندارم وآنجا راترک کردیم.
دراتومبیل اوپرسیدآیامشکلی پیش آمده که نمی توانیم درباره ی آن صحبت کنیم؟
اما من آنقدر بغض داشتم که قادر به صحبت نبودم وهر لحظه امکان داشت گریه کنم؟
می دانم شاید بالاخره روزی این موضوع را فراموش کنم،امااحساس می کنم هیچ زمانی درطول زندگی ام تابه این حدناراحت وغمگین نبوده ام.
برای همسری که ازشریک زندگی اش بی وفایی دیده است،بی شک این یکی از دردناک ترین تجربه های زندگی است.
سوبه همان شیوه که اغلب مردم پس از پی بردن به خیانت همسرشان واکنش،نشان می دهند،رفتار کرد.
برای این افراد درد وناراحتی غیر قابل تحمل به نظر می رسد.
شخصی که بیشترین اعتمادرابه اوداشته اید به بدترین طریق ممکن به شما آسیب زده است.
سو تنها از مشاهده آنچه جان انجام داده بود تا به این حد آشفته بود اما اگر به احساسات جان پی می برد،بیشتر آشفته می شد.
جان به سو دروغ گفته وسعی کرده بود اورا متقاعد کند که همه چیز به روال عادی اش باز خواهد گشت.
درطول هفته ی پس از کشف سو جان به هر میزان که تلاش کرد تا سو را به مسیر عادی خودش برگرداند،بی فایده بود.
جان می خواست به هر ترتیبی که هست زندگی مشترکشان را حفظ کند.
اما پاسخ های سرد وغیر صمیمانه سو در برابر تلاش هایش با عشقش نسبت به باربارا ترکیب می شد وامید کمی برای بهبود ایجاد می کردواورا افسرده تر می کرد.
بدتر از همه اینکه سودوباره گفته بود دو روز به سفر کاری می رود واین تصمیم شرکتش بوده وهیچ اختیاری در این مورد ندارد.
جان احساس کرده بود دوباره به نقطه اول بازگشته است.
اوبازنی ازدواج کرده بود که شغلش برایش مهم تر از خانواده اش بودوهرگز به فکر برطرف کردن نیازهای عاطفی او نبود.
دراولین شب تنهایی،جان دوباره احساس تهی بودن کرد واحساس کرده بود که محکوم است همیشه تنها وبدون حضور وعلاقه ی همسرش زندگی کند.
هرچه بیشتر درباره آینده فکر می کرد،دچار یأس وناامیدی بیشتری می شد.
سرانجام نتوانست مقاوت کندوکاری را انجام داد که به سو قول داده بودهرگز انجامش نخواهد داد،یعنی به باربارا تلفن کرد.
به محض شنیدن صدای باربارا،افسردگی اش کامل از میان رفت.
او چنان احساس انرژی ونیروی تازه ای می کرد که نتیجه گرفت زندگی بدون باربارا برایش امکان پذیر نیست.
بابارا هم دلتنگ او شده بود وگفت که نمی خواهد در زندگی مشترک او مشکلی ایجاد کند.
اما قبل از اتمام گفتگو آن ها برای دیدن یکدیگر برنامه ریزی کردند،که این بار می بایست بیشتر مراقب می بودند.
در ادامه همراه ما باشیدکه بی وفایی چگونه تمام می شود؟………
منبع:کتاب رهایی از خیانت های زناشویی
مترجمان:(شمس الدین حسینی-الهام آرام نیا)
مطالب مرتبط:
مفهوم بانک عشق وارتباطش باخیانت
نیازهای عاطفی ارضا نشده وخیانت
همراه ما باشید:
آدرس تلگرام خانم دکتر الهام مبلیان
آدرس اینستاگرام خانم دکتر الهام مبلیان
گرداورنده:فاطمه طلایی کارشناس مشاوره
127
نظرات