روانکاوی دنیا را جایی شادتر میکند.
(قسمت اول)
ازآنجا که از هر چهار دختر نوجوان یکی افسرده است معلوم است که آدمهای نیازمند کمک، کم نیستند.
بیان نمونه ای برای درک بیشتر :
آیا مبتلا به بیماری روانی بودم؟ فکر کنم آره. گرچه وقتی اولین بار یکی از اعضای خانوادهام لفظ «آستانهی فروپاشی روانی» یا چیزی شبیه به این را به کار برد جا خوردم.
شاید تا آخرین حد ممکن از سلامتی دور بودم در عین اینکه همهی کارهایم را انجام میدادم: تدریس، مقالهنویسی، معاشرت با دوستان و غیره (آن موقع دانشجو بودم).
شکست عشقی ـ طردی به قدری ناامیدکننده که نمیتوانستم بپذیرم ـ فقط یک بهانه بود که تمام کثافتها را بالا بیاورد.
وقتی پیش روانکاو رفتم از اینکه دارم این چیزها را با یک نفر در میان میگذارم احساس گیجی میکردم.
هشت ماه بعد من و دکترم به این نتیجه رسیدیم که یک روز در هفته کافی نیست و در دورهی کامل روانکاوی ثبتنام کردم:
پنج جلسهی ۵۰ دقیقهای در هفته. تعدادش را به چهار تا رساندم ، اما تا ۲۶ سالگی همین روند را ادامه دادم.
واقعاً کمک بزرگی بود.
آدمهای زیادی را میشناسم که رواندرمانگر یا مشاور رفتهاند یا میروند اما هیچکدام پیش روانکاو نرفتهاند. اصلا هیچکدام.
آمار رسمی وجود ندارد ولی خیلی تعجب میکنم اگر بشنوم در بریتانیا بیشتر از ۵۰۰ نفر در حال حاضر تحت روانکاوی یا رواندرمانی فشرده (منظورم حداقل سه نوبت در هفته است) باشند.
هزاران علت منطقی برایش وجود دارد.
آدمهای غیررواننژند که راحت با زندگیشان –کار، خانواده، پول، سکس، غذا، آدمهای دیگر- کنار میآیند نیاز به کمک روانکاوی ندارند. (خیلی خوب، در مورد اینها قبول)؛ اما خیلیهای دیگر به دلایل آشکار و پنهان نمیتوانند همهی اینها را مدیریت کنند.
بعضیهایشان بیمار میشوند و زندگی خودشان و بقیه را خراب میکنند. فکر میکنم روانکاوان میتوانند به اینها کمک کنند.
هرکسی بایستی تحت روانکاوی قرار بگیرد. تا با کمک یک متخصص فرصتی برای کاوش گذشته و تفکر انتقادی به شخصیت خودش را داشته باشد. البته اگر مایل باشد.
ادامه دارد…
همراه ما باشید
کانال تلگرام خانم دکتر الهام مبلیان
آدرس اینستاگرام خانم دکتر الهام مبلیان
رادیو باهم
زندگی رویایی وبلاگ شخصی حوری دیانی
منبع : گذری بر زندگی زیگموند فروید
گردآورنده : حوری دیانی
58