کل کل های زن و شوهری داستان بیست و دوم

کل کل های زن و شوهری داستان
10+

کل کل های زن و شوهری داستان بیست و دوم

زمان پیشنهادی برای مطالعه مقاله: 10 دقیقه

زن روی مبل نشسته و مرد با چند پاکت میوه وسط اتاق ایستاده است.

مرد: “اینم میوه. مهمونا کجا رفتن؟”

زن دستش را از زیر چانه بر می دارد و صاف می نشیند:

“حالا میآی؟ من الآن با این همه میوه چکار کنم؟”

مرد: “چرا اینجوری نگاه می کنی؟ خب یه کاری داشتم دیر شد.”

زن سعی می کند خشم خود را فرو ببرد:

“از همون موقعی که مهمونا وارد خونه شدن بهت گفتم میوه نداریم.

چقدر اشاره کردم پاشو، پاشو.”کل کل های زن و شوهری داستان بیست و دوم

مرد: “دارم میپرسم چرا نموندن؟”

زن: “بمونن که هی چای به خوردشون بدم؟

دیدن دیر اومدی پاشدن رفتن.”

مرد: “برن! چه بهتر!”

زن: “من که دیگه نمی تونم توی چشماشون نگاه کنم.”

مرد: “تو که خوب داشتی باهاشون پچ پچ میکردی.”

زن: “من پچ پچ میکردم؟”

مرد خونسرد سرش را تکان می دهد و پاکت های میوه را روی زمین می گذارد.

زن چیزی را به یاد می آورد:

“محض اطلاع جنابعالی باید عرض کنم که دوستم داشت در گوشم می گفت ما بد موقع اومدیم حمیدآقا بدشون نیاد؟ این پچ پچه؟”

مرد: “چرا دوستت فکر کرده من ناراحت می شم؟” 

مرد انگشت اشاره اش را به طرف زن می گیرد:

“مگر اینکه تو چیزی گفته باشی.”

زن: “چرا باید پشت سر تو حرف بزنم؟”

مرد: “حرف نزنی، دفاع هم نمی کنی.”

زن: “اصلا نمی فهمم چی می گی.”

مرد: “خوب هم می فهمی. وقتی گفت حمید آقا بدشون نیاد،

باید با مشت می زدی توی دهنش.”

زن از جا پرید و دستش را به طرف دهانش میبرد:

“یعنی چی؟ چرا آخه؟”

مرد با نگاهی سرد میگوید:

“من اینجور آدما را خوب می شناسم. از هر حرفی هزار تا منظور دارن.”

زن: “تو منو یاد پدرم میندازی.”

مرد با نفرت می گوید: “من شبیه پدرت نیستم.”

زن با بغض می گوید:

“چرا هستی. اون هم مثل تو بود. برای همین مادرم ازش جدا شد.”

مرد: “تو حق نداری منو با کسی مقایسه کنی.”

 

تحلیل داستان بیست و دوم

همان طور که در داستان خواندید مشکل مرد چندگانه است:

عدم مدیریت زمان و اهمیت ندادن به دیگران، قضاوت کردن و بدبینی.

زن نیز از تعمیم شناختی تعمیم دادن و مقایسه کردن همسر با پدرش در رنج است:

“تو منو یاد پدرم میندازی” گاهی با یک مشابهت رفتاری و برچسب زدن به شخصی.

یک عمر او را زیر سوال میبریم و خودمان را هم اذیت می کنیم.

میوه آوردن مرد، حکم ضرب المثل نوشدارو پس از مرگ سهراب است .

مجادله این زن و شوهر نشان دهنده این است که گفته های خانمش اعتماد ندارد.

 نسبت به صحبت های او دچار بدبینی و سوء ظن می شود.

یادمان باشد که این پدیده و اتفاق نیست که ما را شاد یا ناشاد می کند.

اگر اینطور بود همه در مقابل اتفاقات، پاسخ یکسان می دادند.

ولی اینطور نیست. به این دلیل که هر کدام از ما اتفاق را به زعم خود تفسیر می کند و پاسخ می دهد.

در اینجا بهتر بود زن به صحبت های همسرش با دقت و با آرامش گوش می داد.

در اینصورت  علت واقعی دیر آمدنش را بفهمد.

در کل با رفتارهایش به وی اعتماد می داد.

یعنی مرد، پذیرش از طرف همسر را حس می کرد و مطمئن میشد که وی نیز دیگران را از طرف همسر حس می کرد.

 مطمئن می شد که وی نزد دیگران از او بدگویی نمی کند.

این داستان گویای این است که همیشه صحبت کردن باعث اختلاف و مجادله نمی شود.

گاهی یک علامت و حرکت غیرکلامی و اشاره، به راحتی می تواند فرد مقابل را خشمگین کند:

“چرا اینجوری نگاه می کنی، خوب یه کاری داشتم دیر شد” یا انگشت اشاره اش را به طرف زن گرفتن.

همه اینها می تواند یک رابطه را خراب کند.

مراقب نگاه ها و اشارات خود باشیم. به هر حال حل اختلاف، در شیوه ارتباط صحیح نهفته است.

با شیوه پرس و جو یعنی سوال کردن مفهوم را برسانیم.

در این داستان بهتر بود زن توضیح می داد:

“منظورش از بد آمدن آقا حمید” فقط یک تعارف بوده است.

مهمان می خواسته ببیند آنها بد موقع نیامده باشند و گرنه منظوری از این حرف نداشت.

برای اجتناب از برداشت اشتباه، لازم است به اندازه کافی توضیح بدهیم و به پیام های کوتاه اکتفا نکنیم.

به یاد داشته باشیم:

“زندگی خانوادگی شراکتی است که هر چه سهم دو شریک در آن بیشتر باشد.

قدرت آن شراکت و استحکام آن بیشتر خواهد بود.”

 

ادامه دارد…

 

گردآورنده: مهناز مرادیان نژاد

کارشناس ارشد مشاور خانواده

 

منبع: کتاب کل کل های زن و شوهری از خانم سیما طاهر کرد و خانم زهرا فخار

 

پیشنهاد می شود برای مطالعه بیشتر:

انتخاب کودکی و تکمیل کار ناتمام کودکی

رازهایی نهفته برای مردان

با ازدواج چه بر سر عشق می آید؟

عشق سمی

 

با ما در ارتباط باشید:

آدرس کانال تلگرام دکتر الهام مبلیان

آدرس اینستاگرام دکتر الهام مبلیان

آدرس رادیو باهم

آدرس وبلاگ شخصی در تبیان

مرکز مشاوره آنلاین دکتر الهام مبلیان

232

مشاور خانواده و زوج درمانگر . روانسنج

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

error: هشدار: محتوا محافظت می شود !!