کل کل های زن و شوهری داستان چهاردهم

کل کل های زن و شوهری داستان چهاردهم
10+

کل کل های زن و شوهری داستان چهاردهم

(زمان پیشنهادی برای مطالعه این مقاله: 10 دقیقه)

 

مرد سینی چای را روی میز می گذارد: “چای خوشرنگ برای خانم خودم.”

 

زن خاموش به مرد خیره شده است.

 

مرد با دلسوزی می گوید: “برای تعریف کن ببینم این هفته که نبودم چکار کردی؟”

 

زن که از طرز نگاه و کلامش اندوه می بارد.

 

دست هایش را در هم قفل می کند و می گوید:

 

“غیر از حرص خوردن هیچ کار دیگه ای نکردم!”

 

مرد ناراحت می شود: “حرص برات مثل سم می مونه خانم! باز بچه ها اذیتت کردن؟”

 

زن: “کوچیکه که خوبه، بزرگه خیلی حرص می ده. (آه می کشد) دلم خوشه پسر دارم!”

 

مرد لیوان چایی را به دست زن می دهد: “نکنه باز سر به سرش گذاشتی؟”

 

زن دستش را روی لب می گذارد و سعی می کند گریه نکند:

 

“من سر به سرش گذاشتم؟! می خوای بگی تقصیر منه؟”

 

مرد: “اون دفعه چی بهت گفتم؟ گفتم سعی کن باهاش دوست باشی.”

زن: “اون که حالیش نیست. دیروز تو کوچه جلوی همسایه ها صداشو بلند کرد برام! چرا؟ چون بهش گفتم بشینه سر درساش!”

مرد خنده اش می گیرد:

 

“حالا یه کم اخماتو وا کن! اما اگر صبر می کردی،  می رفتی توی خونه و بهش می گفتی بهتر نبود؟”

 

زن: “گوش نمی ده. خیلی بد با من حرف می زنه. همه اش می خواد دعوا کنه!”

 

مرد: “به خاطر بلوغه. یه کم باید درکش کنی.”

 

زن با بدخلقی می گوید:

 

“درکش کنم؟! حالا فهمیدم چرا این قدر پرخاشگری می کنه، برای این که تو ازش دفاع می کنی.”

 

مرد باز خنده اش می گیرد: “چرا حرص می خوری خانم؟ می گی چکار کنم؟ کتکش بزنم؟”

 

زن: “نه. فقط کاری کن ازت بترسه. بچه از پدرش حساب ببره. چشم ترس داشته باشه.”

 

مرد: “ترس که فایده نداره خانم.”

کل کل های زن و شوهری داستان چهاردهم

 

زن: “پس از حداقل یه کاری بکن به حرف گوش کنه.”

مرد: “به نظر من که اگه یه کم اخمات رو واکنی همه چی درست می شه! مگه نگفتی برات ظرف می شوره؟”زن کمی کوتاه می آید:

“خب آره، ولی از اون طرف هم تا یه چیزی می گم درو محکم می کوبه به هم. برو یه نگاهی به در بنداز. به نظرم دوباره باید درستش کنیم.”

مرد از روی تأسف آه می کشد: “نمی دونم چی بگم. فقط اینو میدونم که حتما یه راه حلی برای این رفتاراش وجود داره.”

 

زن: “راه حلش همونه که گفتم، فقط باید ازت حساب ببره.”

 

تحلیل چهاردهم:

 

در این داستان شاهد عدم آگاهی والدین مخصوصا مادر از ویژگی های دوره بلوغ فرزند هستیم.

 

ناهماهنگ بودن پدر و مادر در شیوه برخورد با جوان شان هم معضل دیگر خانواده است.

فکر می کنید این جمله ها از زبان چه کسی است:

“جوانان نافرمانی می کنند، جوانان اطاعت پذیر نیستند، جوانان ما ثبات ندارند، خودمحورند، رفتارشان غیرمقتدرانه است، وراجند و در انظار شوخی می کنند.”

سقراط فیلسوف یونانی، 2500 سال قبل در مورد جوانان چنین گفته است.

در این عصر با پیشرفت تکنولوژی، ارتباطات وسیع و بیداری های متعدد و نابهنگام، مسلما رفتار نوجوانان و بحران بلوغ شان قابل توجه و تامل است.

همان طور که در داستان خواندید، مادر توقع دارد که “بچه باید از پدرش حساب ببره، چشم ترس داشته باشه” غافل از اینکه در این سن نوجوان به دنبال هویت (Identity) یعنی چیستی و کیستی خود است.

بدن او بیدار شده و با تغییرات جسمی، بیداری های متعدد دیگر، مثل بیداری مذهب، بیداری ارزش ها، بیداری فلسفه و استدلال و … حاصل می شود.

 

اگر او را تکریم نموده و احساس منزلت و جلالت شأن در او پرورش یابد، مطمئناً این بحران به خوبی سپری خواهد شد.

 

اما برخورد صحیح چیست؟

 

این است که یک بار دیگر با وی بزرگ شویم.

 

یعنی در جایگاه او قرار گرفته و از زاویه دید وی با مسائل برخورد کنیم.

 

پس به نوجوانان اهمیت دهیم و با آن ها خلوت داشته باشیم.

 

اگر احساس بزرگی و بزرگ شدن را به آنها بدهیم تلاش بیهوده و نادرست برای ثابت کردن خودشان نمی کنند.

 

ادامه دارد…

 

گردآورنده: مهناز مرادیان نژاد

کارشناس ارشد مشاور خانواده

 

منبع: کتاب کل کل های زن و شوهری از خانم سیما طاهر کرد و خانم زهرا فخار

 

پست های پیشنهادی برای مطالعه بیشتر: 

کودک نافرمان در کنار خانواده

تنبیه کردن کودکان دست است؟

اصول تربیت فرزند موفق

 

همراه ما باشید: 

آدرس کانال تلگرام دکتر الهام مبلیان

آدرس اینستاگرام دکتر الهام مبلیان

آدرس رادیو باهم

آدرس وبلاگ شخصی در تبیان

212

مشاور خانواده و زوج درمانگر . روانسنج

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

error: هشدار: محتوا محافظت می شود !!